قالب وبلاگ

اسفند 94 - کلاس اولی ها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کد حرکت متن دنبال موس


ریزگردها | روانشناسی
آموزش زبان | مسکن قزوین
کرمان | کوله پشتی

ساعت فلش

کد ساعت

شعر تشدید ن

 

 

ّ

 

فرزندم شعر تشدید را حفظ کن و کارت امتیاز بگیر. 

 

بنّا – امّا – کفّاش- نجّار – نقّاش

 

 

داستان تشدید این است

داستان چقدر شیرین است

اگر دیدی شکلی را

نشسته است در دوجا

در دو تا بخش جدا

با هم داشتند یک صدا

یکی کناره گیرد

جایش تشدید نشیند

شکلی دندانه دار است

رو دیگری سوار است

کار تشدید همین است

دایم بالا نشین است

نشسته است در بنّا

آمده است در امّا

دیده شود در کفّاش

در نجّار و در نقّاش


نوع مطلب :



[ یکشنبه 94/12/16 ] [ 11:0 عصر ] [ امیدی ]

مکالمات من و بچه ها

بچه های امروزی...پاسخ ها و پرسش هایی حرفه ای !

بعضی وقتها خوش اخلاقی ام گل می کنه و با بچه ها به مناظره می پردازم .هرچند که عادت دارند وسط حرف هم دیگه بپرند ولی به شدت از پاسخهاشون خوشم میاد!چند نمونه از این مکالمات:

 

مکالمه اول:

من: خب بچه ها کی می دونه ورزش برای چی خوبه؟

سید سجاد: خانم اجازه !برای لاغری خوبه!برای آب کردن شکم و پهلو!

 

مکالمه دوم: 

من : چرا زندگی توی روستا انقدر جذابه؟(بعد از کلی مکالمه و پرسش و پاسخ)

بازهم سید سجاد: خانم زندگی توی روستا هیچ هم خوب نیست.بهتره آدم بره آنتالیا زندگی کنه!

 

مکالمه سوم:

من: ابوالفضل !مگه قرار نبود که کتابت رو مامانت امضا کنه؟

ابوالفضل: خانم اجازه!  بودا ! بگرد ! هست ! نیست؟ خانم پیداش میکنی بگرد!!!بوووووووود!

 

مکالمه چهارم:

من(اندر بیان خواص عدسی) : اصلا بچه ها عدسی خوردن بهتره یا قرص آهن خوردن؟

متین: خانم دل و جیگر خوردن از همش بهتره!خوشمزه تره!

 

مکالمه پنجم:

من: پارسا ! اون زیر داری دنبال چی می گردی؟

پارسا: خانم اجازه !دنبال دندونم می گردم ! گم شده!

 

مکالمه ششم :

من: عزیزانم ، من دوست دارم همتون مثل علی کریمیان مرتب و منظم باشید!ببینید چقدر تمیز و مرتبه !موهاش رو شونه می کنه ! لباسهاش مرتبه !کفشهاش مرتبه!

حسین: خانم اجازه !ما هم دوست داریم تو آرایش کنی!روسری رنگی بپوشی!چیه لباس های سیاه می پوشی!

 

مکالمه هفتم: 

من: محمد حسن !وسایلت رو جمع کن عزیزم ! من دوست ندارم پسر به این خوبی ،بی نظم باشه.

محمد حسن: ولی یه آدم شلخته بی نظم ولی با شخصیت ،بهتر از یه آدم شیک پوش بی شخصیت هست!!!!!

 

مکالمه هشتم:

من : بچه ها ،برداشتن بی اجازه وسایل دیگران، کار بسیار بدیه!

...: مامان من همیشه از بابام پول میخواد و اون بهش نمیده.به همین خاطر اونم خودش برمیداره!

 

و .......



[ یکشنبه 94/12/16 ] [ 10:54 عصر ] [ امیدی ]

بنی ادم

معلم اسم دانش آموز را صدا کرد
دانش آموز پای تخته رفت ، معلم

گفت: شعر بنی آدم را بخوان ،

دانشآموز شروع کرد:

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

به اینجا که رسید متوقف شد ،معلم

گفت: بقیه اش را بخوان! دانش آموز
گفت: یادم نمی آید ، معلم گفت: یعنی
چی ؟این شعر ساده را هم نتوانستی
حفظ کنی؟! دانش آموز گفت:آخر
مشکل داشتم مادرم مریض است و
گوشه ی خانه افتاده ،پدرم سخت کار
میکند اما مخارج درمان با?ست، من
باید کارهای خانه را انجام بدهم و
هوای خواهر برادرهایم را هم داشته
باشم ببخشید، معلم گفت: ببخشید
همین؟!مشکل داری که داری باید
شعر رو حفظ میکردی مشک?ت تو به
من مربوط نمیشه!

در این لحظه دانشآموز گفت:

 

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی



[ یکشنبه 94/12/16 ] [ 10:52 عصر ] [ امیدی ]

تمرین

[ یکشنبه 94/12/16 ] [ 10:47 عصر ] [ امیدی ]

تمرین

[ یکشنبه 94/12/16 ] [ 10:46 عصر ] [ امیدی ]

برچسب‌های وب

دیگر امکانات


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 118393

پیوندها

سایت آوازک

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]

کد حرکت متن دنبال موس